ازدواج یکی از مهم ترین و اساسی ترین تصمیمات در دوران زندگی است که اقدام به آن در مرحله ی اول نیاز به بررسی دقیق جنبه های وجودی خودمان و بعد جنبه های وجودی دیگری دارد.
همچنین ازدواج مقدمه و منشا اصلی تشکیل خانواده است و با توجه به انگیزه ی آن پیامدهای مثبت و یا منفی به همراه دارد. به عنوان مثال یک ازدواج خوب و موفق که بر اساس استدلال و منطقی درست و عقلانی بنا شده باشد نه تنها باعث احساس خوشبختی در زوجین می شود بلکه بر سلامت روان نیز تاثیر بسزایی می گذارد. در مقابل آن ازدواجی که بر اساس تصمیمات و احساسات آنی بنا شده باشد مشکلات زیادی را به همراه خواهد داشت.
داشتن آگاهی های لازم برای ازدواج، مشکلات را به حداقل می رساند و مراجعه به یک مشاوره “قبل از ازدواج” کمک بسیاری بر دوام رابطه و جلوگیری از شکست ها می کند. اما نکته اینجاست که امروزه جوانان تمایلی به ازدواج کردن ندارند و در این مقاله قصد داریم به دلایل این عدم تمایل بپردازیم.
رفتارها یا برداشت های نامتناسب والدین
تاثیر والدین بر چگونگی نگرش فرزندان به ازدواج به چندین مورد بستگی دارد.
طلاق والدین
هرچند واکنش افراد به مسائلی چون طلاق و جدایی متفاوت است اما این مسائل از نظر روانی برای آنها آسیب زا است و ممکن است دچار ترس و نگرانی شدید آنها از ازدواج درآینده شود.
گاهی فرزندان طلاق به دلیل آنکه شاهد بحث و جدل و شکست زندگی مشترک والدینشان بودند، علاقه وآگاهی از مهارت های لازم برای داشتن زندگی مشترک را پیدا نمی کنند. این افراد به دلیل آنکه در محیطی نا آرام پرورش یافته اند، احساس امنیت سالمی تجربه نمی کنند. این معمولا باعث ایجاد اضطراب و نگرانی در آنها می شود که تاثیر عمیقی بر رشد شخصیتی آنها می گذارد. در نهایت ترس از تکرار وقوع اتفاقات تجربه شده در گذشته، باعث عدم تمایل انها به ازدواج می شود.
الگوی اشتباه
کودکی دوران حساسی است که فرزندان از رفتار و گفتار والدینشان الگو برداری می کنند. شخصی که در کودکی و نوجوانی و یا حتی در جوانی شاهد بی محبتی و ناسازگاری های والدینش با یکدیگر بوده و الگوی خوبی برای برقراری ارتباط عاطفی نداشته، یک پیش زمینه منفی از رابطه و ازدواج در ذهنش شکل می گیرد و به دلیل عدم ارزش برای روابط وآگاه نبودن از چگونگی برقراری ارتباط درست و سالم، از ازدواج دوری می کند و بطوری ناخوداگاه رابطه هایش با شکست مواجه می شوند.
این افراد همه ی ازدواج ها را ناخوشایند و سرشار از تعارضات منفی تصور می کنند پس در طول زندگی معمولا رابطه های زودگذر و کم احساس برقرار می کنند و از عمیق شدن احساسات جلوگیری می کنند.
بی توجهی والدین
فردی که از سمت والدینش محبت و توجه کافی دریافت نکرده باشد اعتماد به نفس او زیر سوال می رود، به طوری که خود را انچنان دوست نخواهد داشت و این نگرش نسبت به خود، بر آینده او و همچنین در برقراری ارتباطش با دیگران مشکلات زیادی را به وجود خواهد آورد. به همین دلیل او از شروع و ادامه ی مسیر عشق و ازدواج جدا میماند و احساس ترس و ناتوانی می کنند.
روابط قبلی
برخی افراد در طول مسیر زندگی از شکست ها و پشیمانی های خود تجربه کسب می کنند و با توجه به آنها خود را در مسیر درست قرار می دهند ولی برخی دیگر تا مدت ها این شکست ها را با خود حمل می کنند و تلاشی برای کم کردن بار منفی خود نمی کنند.
یکی از این شکست ها، شکست در روابط گذشته است که تاثیر عمیقی بر ذهن و روان فرد گذاشته و زندگی را بر او تنگ و تلخ می کند. چنین کسی رابطه قبل را در قلب و ذهن خود تمام نکرده است پس در نتیجه توان ایجاد رابطه ی جدید را ندارد. در صورت وجود چنین دلیلی باید درنظر گرفت که با رها کردن گذشته و نترسیدن از آینده، میتوان شانس بهتری برای ایجاد روبط نزدیک تر به وجود اورد.
ترس از تکرار دردها و شکست های گذشته باعث می شود که فرد در روابط احساس امنیت و آرامش نکند و دائما استرس و اضطراب تکرار رخدادهای گذشته را تجربه کند. نکته ای که وجود دارد این است که شکست بخشی از زندگی است و زمانی که ما با شکست رو به رو می شویم به معنی تمام شدن راه و مسیر زندگی نیست بلکه در بطن همه ی شکست ها، پیروزی هایی نهان است که این پیروزی ها چیزی جز یک تجربه تازه نیست.
تجربه هایی که اگر متوجه هیجان و زیبایی آنها شویم و از آنها در مسیر انتخابی درست استفاده کنیم، میتوانند مانند یک فانوس در تاریکی ما را به سمت روشنایی هدایت کنند تا به صورتی مکرر وارد رابطه های اشتباه نشویم.
سختگیری و انعطاف ناپذیری
همه ی افراد قبل از شروع یک رابطه، ملاک هایی را برای ازدواج مشخص می کنند و بر اساس همین ملاک ها به دنبال شریک زندگی شان می گردند. یکی از کارهای مهم و اساسی قبل از ازدواج تشخیص نوع و واقعیت این ملاک ها است.
برخی از ملاک ها عقلانی و واقع بینانه و برخی دیگر به صورت کودکانه و به دور از واقع بینی تعیین می شوند. نگاه های کودکانه صورتی صفر و صدی را به وجود می آورد که با کوچک ترین تضادی، فرد مقابلش را ناشایست و ناپسند به نظر خواهد آورد.
لازم است که ما در ملاک هایمان تعدیل ایجاد کنیم و بدانیم که در واقع هیچ فردی کامل و بی نقص نیست. ما به هیچ عنوان نمی توانیم شخصی را پیدا کنیم که تمام ملاک های ما را داشته باشد و همیشه مطابق میل و خواسته ی ما رفتار کند.
تمایل نداشتن به ازدواج در نگاه صفر و صدی به دیگران و داشتن عقاید غیر واقع بینانه به این صورت است که اگر شخصی یکی از ملاک های ما را نداشته باشد دیگر او را ایده آل خود نمی بینیم. پس در طول زندگی به دنبال فرد دیگری مطابق با ایده آل و تصورات خود می گردیم اما چون برداشت اولیه اشتباه است این نتیجه گرفته می شود که هیچکسی مطابق میل و تصورات ما نیست. همین طرز فکر باعث وقفه و یا دست کشیدن از تلاش برای ازدواج می شود.
عدم استقلال و مسئولیت ناپذیری
نوجوانان از یک سنی باید استقلال کافی داشته باشند اما متاسفانه برخی والدین به دلیل نگرانی بیش از اندازه و یا وابستگی بیش از حد، به صورت افراطی از فرزندان خود حمایت می کنند، پس اجازه ی مستقل شدن را به آنها نمی دهند. در صورت وجود چنین مساله ای، والدین باید در شیوه تربیت خود تجدید نظر کنند و استقلال کافی و مسئولیت پذیری را به فرزندان خود آموزش دهند. در غیر این صورت شخص، ازدواج را قبول مسئولیت های سخت و سنگین معنی می کند و خود را در برابر آن کوچک می پندارد.
ترس از دست دادن آزادی ها
برخی افراد بر این باورند که فقط در دوران مجردی آزاد هستند و می توانند بهترین خوشی ها مانند مسافرت، وقت گذراندن با دوستان و یا راحت بودن را تجربه کنند. انها تصور میکنند که با ازدواج کردن دچار محدودیت می شوند، در حالی که اگر انتخاب درست و مناسبی کرده باشند نه تنها محدود نمی شوند بلکه با شریک زندگی شان لذت های وصف ناپذیری را تجربه خواهند کرد.
راهکارهای غلبه بر ترس از ازدواج
در فطرت انسان ها، میل و نیاز به وجود یک همسر و همدم برای تشکیل خانواده وجود دارد و نادیده گرفتن این نیاز اساس سلامت روان را تحت تاثیر قرار می دهد. مساله ازدواج کردن مساله پیچیده ای نیست اما در ازدواج ماندن و داشتن یک رابطه پایدار، سالم و موفق امر مشکلی است.
قبول تفاوت ها
همه ی افراد از یکدیگر به لحاظ فرهنگی، خصوصیات اخلاقی، نوع نگرش، چهره و ویژگی های دیگر متفاوت هستند و همین تفاوت هاست که هر فردی را به نوبه ی خود منحصر به فرد می کند. قبول تفاوت ها و بررسی کردن آنها با زاویه های مختلف این امکان را می دهد تا دیدی وسیع تر به همه ی امور داشته باشیم و آنها را بهتر درک کنیم.
ارزش قائل شدن برای خود
زمانی که برای خود ارزش قائل شویم و به خود احترام بگذاریم می توانیم با دیگران و همچنین شریک زندگی خود با احترام رفتار کنیم. در صورت احساس با ارزش بودن است که ما از اعتماد به نفس بالایی برخوردار هستیم و توانایی مدیریت امور در دستانمان است. وقتی که از خود بی علت عیب جویی نکنید و از شخص خود رضایت داشته باشید با آنهایی آشنا می شوید که از خود رضایت دارند، یادتان باشد که این رضایت از خود به معنی خودشیفته بودن نیست بلکه به معنی قبول واقعیت وجودی خویشتن است.
خودشناسی
اغلب افراد گمان می کنند که خود را به صورت کامل می شناسند اما وقتی عمیق تر درباره ی اهداف، احساسات و نیازهایشان فکر می کنند به نوعی دچار سردرگمی و گمراهی می شوند. برای شروع یک رابطه موفق باید شناخت کافی از خود، توانایی ها، خصوصیات فکری و جسمی و چگونگی مدیریت برخی احساسات را داشت تا به صورت آگاهانه و متناسب با ویژگی های خود به سمت رشد و کمال حرکت کرد.
زمانی که ما به درجه ای از خودشناسی برسیم، می توانیم به درک عمیقی از خواسته ها، ضعف ها، و احساسات خود برسیم و تلاش بیشتری برای افزایش نقاط قوت و کاهش نقاط ضعف اعمال داریم. در چنین توازنی هست که مسیر زندگی را پیدا خواهیم کرد و در نتیجه آسان تر می توانیم شخصی را که با ما در یک مسیر قرار دارد پیدا کنیم.
کلام آخر
قبل از اقدام به ازدواج باید در وهله اول به خوبی شناخت کافی از خود و ویژگی ها و توانایی هایتان داشته باشید. دلیل آنکه شما آمادگی ازدواج را ندارید و یا از آن هراس دارید تعریف اشتباهی است که از این موضوع دارید اما می شود که این تعریف و پیش زمینه های منفی را با کمک مشاور، اصلاح و زندگی مشترک موفقی را ایجاد کرد. تغییر مایه رشد است و هر تغییری فقط وقتی امکانپذیر است که شما تصمیم به تغییر بگیرید.
جهان فیزیکی همواره در تغییرست … شما هم باید برداشتهای گذشته را عوض کنید.
مشاهده و خرید کارگاه چرا جوانان ازدواج نمیکنند
ممنون از محتوای خوب و کاربردی . لطفا برای هر کدام این موارد هم مقاله مجزا منتشر کنید. به خصوص بخش ترس از از دست دادن آزادی
سپاس از همراهی و پیشنهاد بسیار خوب شما